سفارش تبلیغ
صبا ویژن

افتخار تاریخ


گنجینه معارف 

امیرکبیر و پیشبرد فرهنگی و مذهبی ایران

امیرکبیر و پیشبرد فرهنگی و مذهبی ایرانمحمدتقی خان فراهانی معروف به امیرکبیر صدراعظم ایران در سال­های نخستین دوران حکومت ناصرالدین شاه قاجار است. امیرکبیر در دوران کوتاه صدارت خود، خدمات شایانی برای جامعه و فرهنگ و تمدن ایران انجام داد. هدف از نگارش این نوشتار آشنایی با شخصیت امیرکبیر و تحولاتی است که وی برای پیشبرد فرهنگ و مذهب ایران انجام داده است. بر اساس مهم­ترین یافته­های این پژوهش، امیرکبیر افزون بر تأسیس مدرس? معروف دارالفنون، ترجمه و نشر کتاب و انتشار روزنامه، مبارزه­ای جدی با فرقه­های ضالّه­ای که در صدد گمراهی مذهبی جامع? شیعی ایران بودند، داشت.تاریخ انتشار : 1396/10/6بازدید : 235 منبع : پایگاه «دارالفنون» ,

مقدمه

تاریخ پر فراز و نشیب جامع? ایران در طول سالیان دراز حیات خود، حکومت‏های مختلف و گوناگونی را به خود دیده است. حکومت‏هایی که در مواردی موجب ننگ امروز مردم به شمار آمده و از مطالع?  تاریخ آن حکومت‏ها چیزی جز اندوه و حسرت عاید خواننده نمی‏شود. با وجود این، در همان دوران نیز شخصیت‏های مهمی به چشم می‏آیند که موجب افتخار و مباهات جامع?  ایرانی شده‏اند. «میرزامحمدتقی خان امیرکبیر» یکی از شخصیت‏هایی است که در دوران سیاه حکومت قاجاریه به ویژه دوران سلطنت ناصرالدین شاه قاجار همچون آفتابی تابناک تابیده و موجب پیشبرد فرهنگی و مذهبی جامع?  ایرانی شده است. مطالع?  زندگانی و عملکرد شخصیت‏هایی همچون امیرکبیر افزون بر آنکه انسان را با تاریخ ایران در آن بره?  زمانی آشنا می‎‏سازد، حسّ قدرشناسی نسبت به مفاخر این سرزمین را نیز افزایش می‏دهد.

 1. گذری بر زندگی نامه امیرکبیر

نام اصلی امیرکبیر «محمدتقی» و زادگاهش قریه «هزاوه» واقع در دو فرسخی شمال غربی شهرستان اراک است. «هزاوه» از محله­های فراهان عراق محسوب می‏شود، فراهان زادگاه خانواده بزرگ قائم مقام ها است. تاریخ ولادت او در دسترس مورخین نمی باشد و تنها با استناد به شواهد و قرائن می شود حدس زد که او احتمالا حدود سال 1222ه. ق/1807 م متولد شده است.پدرش کربلائی محمدقربان نام داشت و فرزند طهماسب بیکبود، وی به عنوان آشپز در دربار قائم مقام اول  (مرحوم میرزا عیسی معروف به میرزا بزرگ ) مشغول بود و پس از فوت میرزا بزرگ، به عنوان ناظر آشپزخانه در دربار قائم مقام دوم (پسر قائم مقام اول، میرزا ابوالقاسم قائم مقام) ادامه کار داده و بسیار مورد لطف وی بوده است.

مادرش «فاطمه» یا «فاطمه سلطان» نام داشت، وی دختر استاد شاه محمد بنّا اهل فراهان بوده است. 

سمت‏های محمد قربان در خاندان قائم مقام و سنت کهن نظام اجتماعی ایران موجب شد تا میرزا تقی هم با اطفال خانواده قائم مقام محشور باشد، توضیح آنکه طبقه خواص و اعیان و توانگران در سرپرستی گماشتگان و وابستگان خود نوعی تعهد داشتند و خانه زادان را به چشم فرزندی می نگریستند و اگر آنها را دارای هوش و زیرکی بالا می یافتند، آنها را در کنار فرزندان خود پیش معلم سرخانه به درس خواندن می گماشتند، از این رو فرزند محمدقربان  یعنی میرزا تقی  نیز با آن خاندان محشور بود.

این وضع خاص برای تربیت یک فرد لایق و صاحب جنبه‏های مختلف خیلی مؤثر بود، زیرا او هم از یک خاندان فقیر و طبقه پائین و محروم جامعه بود و هم با خاندانی عالی و مرکزی که سررشته امور مملکت و سیاست و ملت در آنجا متمرکز بود پرورش یافت. در واقع او هم رفاه و آسایش و ناز و نعمت طبقات ممتاز را از نزدیک می بیند و هم درد و رنج های طبقات عامه و زحمتکش را به خوبی لمس می کند.

نقلی است که وی در دوران کودکی مسئولیت بردن ناهار بچه های قائم مقام را داشته است. پس از بردن غذا، همان جا پشت در اتاق به بهانه منتظر ماندن برای بردن ظرف‏های غذا می‏ایستاده و به تدریس استاد ایشان گوش می‏داده و هر چه را که می‏شنیده فرا می‏گرفته است. یک روز وقتی قائم مقام از فرزندانش سؤالاتی درسی می پرسد، هیچ یک نمی توانند به آنها پاسخ دهند، ولی میرزا تقی خان به تمامی سؤالات پاسخ داد، قائم مقام از او پرسید که این‏ها را از کجا آموخته او نیز در جواب، ماجرا را تعریف می‏کند. قائم مقام که به عشق فراوان وی نسبت به فراگیری علم و دانش پی برد، در مقام تربیت او برآمد و به او اجازه داد تا هم‏ردیف دیگر شاگردان در کلاس حاضر شده و کسب دانش و معرفت کند.

نقل است که روزی قائم مقام نگاه به سیمای امیر کرد و به او گفت: «فرزند در آتیه تو مشاغل بزرگی را اشغال خواهی کرد و روزی خواهد رسید که در باریک‏ترین مواقع اگر خائنین و مغرضین مزاحم نشوند، کشتی طوفانی مملکت را از گرداب هلاکت و پریشانی نجات خواهی داد. »

او در دستگاه قائم مقامان، هم پرورش فکری می یافت و هم با زیر و بم حکومت و مشکلات و معضلات کشور آشنا می شد و هم از آنان معرفت، کتابت، انشا و کیاست می آموخت. خدمت به عباس میرزا او را وارد افق های اصلاح طلبی و ترقی خواهی نمود، هر چند امیر در اصلاح طلبی به مراتب از مخدومینش پیشتاز شد.

میرزا تقی خان امیرکبیر، در اثر ذوق فطری که داشت به خوبی تحت نظر معلمان خود مشغول فراگرفتن علوم مختلف گردید، تا این که در سنین جوانی مردی قوی الاراده و خردمند و با تجربه و کاردان بار آمد.

او در دستگاه محمدخان زنگنه که در آن موقع مقام «امیرنظامی» عباس میرزا ولیعهد را در آذربایجان داشت، وارد و مشغول خدمت دولت شد و در سلک مستوفیان محمدخان درآمد. میرزا تقی خان در پیِ حسن تدبیر و نشاط طبیعی و اراده خستگی ناپذیری که در انجام کارها و وظایف از خود نشان داد، موجب افزایش توجه و حسن نظر امیرنظام به خود شد و به قدری رابطه نزدیکی با یکدیگر پیداکردند که در کلیه امور جزئی و کلی کشور مشارکت می نمودند.

در پی همین حسن سلوک و آشنائی کامل او به آداب معاشرت با مأمورین خارجی، دوبار به همراه یک هیئت رسمی به روسیه سفر کرد و هر بار اقامتش در آن کشور چند ماه به طول انجامید. او در این سفرها با اکثر مناطق اروپائی روسیه از نزدیک آشنا شد. همچنین او به مدت چهار سال در رأس هیأت نمایندگی ایران درارزروم در امپراطوری عثمانی (ترکیه) اقامت داشت.

در یک سفر به روسیه بود که عباس میرزا ولیعهد، او را به همراهخسرومیرزا (فرزند عباس میرزا ) در شوال 1244ه. ق برای معذرت خواهی از قتل گریبایدوف به پایتخت روسیه نزد امپراطور «نیکلای اول» مأمور کرد، در آن مسافرت او با امپراطور به زبان روسی صحبت کرد که نشان از تسلط او به زبان روسی بوده است، در آن زمان میرزا تقی خان 22 یا 24 ساله بوده است. البته او پس از بازگشت از مأموریت در اثر لیاقتی که از خود نشان داد به مقاموزارت نظام آذربایجان رسید و ملقب به وزیرنظام شد. 

میرزا تقی خان از زمان نوجوانی در خدمت دربار قاجاریه در تبریز بود. آخرین سمت وی پیشکاری و قائم مقامی ناصرالدین میرزاولیعهد بود. ناصرالدین میرزا ولیعهد 17 ساله بود که خبر مرگ محمد شاه را به او دادند. در نتیجه او باید از تبریز به تهران رفته و بر مسند شاهی نشیند. او فورا به وزیر خود میرزا فضل الله نصیرالملک دستور داد تا مبلغی پول برای پرداخت قرض‏ها که تقریبا 18 هزار تومان بوده و مخارج سفر تهران، تهیه کند و مقدمات سفر را فراهم آورد، اما او از این کار سر باز زد.

ولیعهد که خود را عاجز و ناتوان می دید از میرزا تقی خان فراهانی که در آن زمان وزیر نظام بود در خواست کرد. او نیز مسئولیت این کار را بر عهده گرفتو البته به ولیعهد تذکر داد که او از این به بعد مرکز قدرت کشور است و نباید در مقابل مسائل بزرگ یا کوچک، اظهار عجز و ناتوانی کند و به او قول داد که اگر او به نصایح و راهنمائی های او توجه کند، تمام مشکلاتش را که در راه سلطنت وجود دارد از میان برخواهد داشت. درنتیجه، ولیعهد در سال 1264ه. ق/1848م به تهران آمده و تاج شاهی بر سر نهاد. امیرکبیر نیز مانند گذشته مشاور، معلم و عملا همه کار?  شاه شد. 

هنوز ناصرالدین شاه در مقام پادشاهی کاملا مستقر نشده بود که برای نشان دادن عمق اعتمادش به امیر نظام دستخط زیر را صادر نمود: «امیرکبیر، ما تمام امور ایران را به دست شما سپردیم، و شما را مسئول هر خوب و بدی که اتفاق افتد می دانیم. همین امروز شما را شخص اول ایران کردیم، و به عدالت و حسن رفتار شما با مردم کمال اعتماد و وثوق داریم و بجز شما به هیچ شخص دیگری چنین اعتقادی نداریم و به همین جهت این دستخط را نوشتیم. » این چنین شد که امیرکبیر، صدر اعظم و عملا همه کاره شاه جوان گردید. 

امیرکبیر مردی دیندار بود و مانند هر ایرانی مسلمان از کودکی و از راه تعبد به رعایت احکام شرعی مشغول بوده، به حفظ اصول و احکام و رعایت همه ظواهر مذهب تشیع می پرداخت. نماز و روزه او ترک نمی شد. در مجالس روضه حاضر می شد و هنگامی که فرصت داشت از خواندن دعا و زیارت نامه (بالاخص زیارت عاشورا) نیز غفلت نمی ورزید. گاهی اوقات نماز شب می خواند و از خداوند مدد می جست و ضعیف شدن بنیادهای مذهب راستین را فاجعه و مصیبتی بزرگ می دانست. وی در فرائض دینی به هیچ وجه متعصب و خشک نبود و برخلاف بیشتر رجال متدین آن زمان، روشن بینی و خوش فکری خاصی در اعتقادات دینی خود داشت. او چون می دید که خرافات وارد دین مبین شده و رعایت احکام اسلامی سست گشته است، در راه اعتلای وضع مذهبی کشور گام های بلندی را برداشت که به ذکر آنها پرداخته خواهد شد. امیر معتقد بود که باید با مهربانی و محبت با اقلیت های دینی برخورد شود، تا آنها را از دامان دولت روس و انگلیس رها سازند، ولیکن در برخورد با فرقه بابیه که فرقه ای ضاله بود، با شدت عمل به محو آن اقدام کرد. در نامه هایی که به شاه نوشته است، میزان اعتقاد مذهبی او مشخص می گردد. اکنون به بررسی چند متن از این نامه ها می پردازیم:

«احوال این غلام... ‏خوب است، در بالاخانه به قدر یک ساعت مشغول قیام و قعود هستم».

«امان از ماه رمضان که قوه تحریر و تقریر هر دو را برده است».

«فدَوی دو روز است روزه می گیرد[حالم] نه خوب است نه بد، راهی می رود».

«إن شاءالله شما مشغول عیش و ما نوکرها مشغول تعزیه داری سیدالشهداء می‏شویم. »

«چون در مجلس تعزیه مشغول دعاگوئی وجود مبارک پادشاهی بود، نتوانست از روی دقت جواب عرض نماید. »

دو یا سه روز قبل از عاشورای سال 1286 (چند روز قبل از عزلش) در نامه ای به ناصرالدین شاه می نگارد:

« امیرنظام در خانه خود مشغول زیارت عاشوراست»

این ها و نامه های دیگری با این مضمون از او، نشانگر اعتقاد والای او به مذهبش می باشد، چنانچه اشاره به نماز، روزه و رفتن به روضه سید الشهداء و...‏ کرده است. با وجود این، این مرد بزرگ و نام‏آور پس از سه سال صدارت، از سمت خود عزل، به کاشان تبعید و در نهایت با سعایت بدگویان و دشمنان و عمال خارجی در سال 1268ق در باغ فین کاشان به قتل رسید.

2. امیرکبیر و پیشبرد فرهنگی و مذهبی ایران  

امیرکبیر مردی بزرگ بود و دارای اهدافی عالی، اهدافی که وی براساس مشاهده جامعه ناگوار آن زمان در ذهنش می پروراند، چرا که او هم در دوران تربیت و هم در دوران صدارتش، شاهد بود که:

1 رژیم شکست خورده قاجار عهدنامه ترکمن‏چای را با روس ها امضا می نماید.

2 انگلیسی ها در خراسان و ماوراءالنهر به دنبال دسیسه کاری هستند.

3 بریتانیا برای بهره برداری از پیمان ترکمن‏چای، به عنوان پایه روابط خارجی تلاش می کند.

4 ایران چنان به استعمار وابسته گشته و ضعیف شده است که بدون حمایت آنان، نمی تواند روی پای خود بایستد.

5 استعمارگران چنان به ایران طمع دارند که تنها به دنبال فرصت مناسبی برای رسیدن به مقاصد استعماری خود و تبدیل ایران به مستعمره خودشان می باشند.

6 مردم در حالی زیر سایه شوم استبداد استعماری جان می کنند که دستگاه حاکمه قاجار به این دلخوش کرده که با تسلیم در مقابل استعمار، اهداف پست خود را نجات دهد.

7 امور لشکری به کلی خراب و سازمان داخلی کشور کاملا از هم گسیخته است.

8 خزانه دولت در اثر بی کفایتی و بذل و بخشش های حاج میرزا آقاسی و برابری نکردن هزینه و درآمد به کلی تهی گردیده است.

9 بر اثر حکومت ملوک الطّوایفی، مردم امنیت جانی و مالی ندارند.

10 از مذهب چیزی باقی نمانده بود، چرا که منبرها برجا بود ولی منبری‏ها سخن تخدیرآمیز می گفتند: «با قطره اشکی حتی تبه‏کار می توانست نیمی از بهشت را صاحب شود و با «قمه زنی» ثواب شهادت برد. »

امیر کبیر با مشاهده چنین خسارت‏هایی به اجتماع و مذهب ایران، به دنبال دست­یابی به هدف متعالی خود یعنی پیشبرد ایران در جهات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و مذهبی بود.

او از همان ابتدا موضع خود را در برابر انگلیس و روسیه تبیین نمود و تصمیم گرفت که هم نسبت به دولت روسیه و هم نسبت به دولت انگلیس با بی طرفی کامل توازن سیاست خارجی خود را حفظ نماید و چون نظر داشتن هر دو کشور را به ایران می دانست، از این رو به هیچ یک از آنان تمایل خصوصی نشان نمی داد تا موجب فعالیت و رقابت دیگری شود.

چنانچه «جستین شیل» وزیر مختار انگلیس در نامه مورخ 15 دسامبر 1849 به پالمرستون وزیر خارجه انگلیس می نویسد: «احساسات امیر کبیر علیه روس هاست ولی این دلیل نمی شود که با ما موافق باشد...‏...‏هدف اصلی اش این است که از نفوذ روس و انگلیس در ایران کاسته و وضع آنان را در انظار مردم تنزل دهد. »

به طور کلی اصلاحات و اقدامات امیرکبیر را باید به دو دسته تقسیم نمود:

دسته اول: اصلاحاتی که او سودای به انجام رساندن آنان را داشت، اما مجال نیافت و دسته دوم: اصلاحاتی که کم و بیش وی توانست در راه به ثمر رساندن آنها گام هایی بردارد. 

1-2. اقدامات فرهنگی امیرکبیر

وابستگی فراوان ایران به کشورهای خارجی در دوران قاجاریه موجب افت و تنزل فرهنگی کشور شده بود. مشاهد?  این وضعیت امیرکبیر را آزرده بود، از این رو تلاش فراوانی در راه تعالی فرهنگی ایرانیان انجام داد که برخی از آنها عبارت­اند از:

1-1-2. تأسیس مدرسه دارالفنون

امیرکبیر در پی دو مسافرتش به روسیه و سفری که به عثمانی داشت با دیدن اوضاع و شرایط آن کشورها و تعمقی که در اصول تعلیم و تربیت ملل اروپائی نمود، لازمه همگام شدن با دنیای جدید را انجام یک سری اصلاحات و اقدامات با اقتباس از سازمان اروپائی دانست، برای وصول به این مقصود لازم بود یا عده ای محصل به اروپا فرستاده شوند یا عده ای از معلمان اروپائی را به ایران دعوت کنند تا به تعلیم جوان های باهوش ایرانی بپردازند.

در واقع این سفرها، روح حساس و اراده سازند?  امیر را تحت تأثیر قرار داده و او را به فکر نجات و ترقی و تکامل کشور انداخت، البته مطالعه آثار و منابع اروپایی، عنصر دیگری در بیداری امیر و پیدایش اندیشه اصلاحات در وی بود.

امیرکبیر بر طبق هدفی که دنبال می نمود، تصمیم به دعوت از عده ای معلمان اروپائی گرفت، زیرا فرستادن محصلین به اروپا در زمان فتحعلی شاه عباس میرزا و محمد شاه رخ داده بود و به نتیجه مطلوبی نرسیده بود.

 چون امیر کبیر، دعوت از معلمان خارجی را در ذهن می پروراند، لازم بود برای تحقق این مطلوب ابتدا مدرسه ای عالی در ایران تأسیس نماید. در نتیجه به ایجاد و تأسیس دارالفنونهمت گمارد. دارالفنونی که در واقع تقلیدی از دارالفنون عثمانی بود. بنای مدرسه در سال 1266 آغاز شد و یکسال تا ساخت کامل آن طول کشید.

با نگاهی به برنام?  درس های دارالفنون و نیز نامه هایی که امیرکبیر راجع به رشته تدریس استادان استخدام‏شده نوشته است، روشن می گردد که این مدرسه در درجه اول به دانش و فن جدید و سپس به علوم نظامی توجه داشته است.

رشته‏های اصلی تعلیمات دارالفنون عبارت بودند از: پیاده نظام و فرماندهی، توپخانه، سواره نظام، مهندسی، ریاضیات، نقشه‏کشی، معدن شناسی، فیزیک و کیمیای فرنگی و داروسازی، طب و تشریح و جراحی، تاریخ و جغرافیا و زبان های خارجی.  به طور کلی می توان انگیزه های مهم امیر کبیر در جهت تأسیس دارالفنون را سامان بخشیدن به ارتش و نظام و تربیت و تعلیم افراد برای دستگاه حاکمه دانست.

ناصرالدین شاه با نظر امیرکبیر برای تأسیس این مدرسه موافقت نکرد، زیرا او گمان می کرد که با تأسیس این مدرسه، نفوذ روحانیون خشک‏مذهب بیشتر شده و به بهانه کهنه‏پرستی محصلان و معلمان آنجا را تکفیر کرده و نگذارند که چنین مدرسه ای ایجاد شود، درنتیجه او ترجیح می داد تا محصلان به اروپا فرستاده شوند؛ اما امیر با استدلالاتی که برای شاه جوان آورد، او را قانع ساخت و از اقدامات منفی از جانب روحانیون به شاه اطمینان خاطر داد. بر اساس بعضی از نامه هایی که توسط امیرکبیر نگاشته شده اند، به نظر می رسد که امیر تصمیم داشته تا این مدرسه را «مدرسه نظامیه» نام‏گذاری کند. 

مدرس?  دارالفنون بر جامع?  ایران تأثیرات مثبتی داشت که برخی از آنها عبارت­ بودند از:

الف- گرچه تعلیمات دارالفنون مقدماتی بود، چون در محیط نیمه خلأ فکری آن زمان انعکاس یافت، ارزش آن از لحاظ کیفیت به مراتب مهم تر از کمّیت آن است.

ب-  از نخستین سال گشایش دارالفنون، معلمان به نگارش کتابهای تازه‏ای پرداختند که با همکاریِ مترجمان و شاگردان به طبع رسید و بر اثر آن دانش غربی میان طبقه وسیعتری از اجتماع شناخته شد. از این جهت دارالفنون به سوی جهان «معرفت نو» دریچه ای  باز کرد.

ج-  با گذشت زمان، از فارغ التحصیلان آن مدرسه صنف تازه ای به وجود آمد که بیش تر از فرزندان دیوانیان، لشکریان، درباریان و بعضی از شاهزادگان بودند. این طبقه به روشنفکری گراییدند و از میان آنان، افرادی نوجو و ترقی خواه برخاستند که در تحول فکری دو نسل بعد اثر گذاشتند.

البته بعضی از مورخان اروپایی، در طی بررسی تأسیس دارالفنون، آن را ناشی از زحمات ناصرالدین شاه دانسته و اصلا نامی از امیرکبیر نبرده اند و نگاشته اند: «ناصرالدین شاه در آغاز سلطنت خویش مدرسه ای به نام دارالفنون تأسیس کرد. » و این بسیار مورد نکوهش است که زحمات چنین مردی به نام کس دیگری تمام شود.

2-1-2. ترجمه و نشر کتاب

امیرکبیر در پی مشاهده پیشرفت های غربیان در زمینه های اقتصادی و صنعتی، تمام تلاش خود را بر سر ترجمه کتاب‏های آنها نهاد تا کسانی که جویای علم هستند، به راحتی بتوانند به آن‏ها دست یابند.

البته کار چاپ و ترجمه کتاب از زمان عباس میرزا و وزارت میرزا بزرگ قائم مقام در ایران شروع شده بود و می توان گفت که در زمان امیرکبیر بر اثر دو عامل جدید رونق بیشتری پیدا کرد: یکی، دستگاه مترجمان دولتی و دیگری، تأسیس دارالفنون. چرا که در مدرسه دارالفنون از معلمان خارجی استفاده می شد که ترجمه کتاب‏های آنان ضرورت داشت و از طرف دیگر حضور هیأت مترجمانی که امیرکبیر تشکیل داد، موجب شده بود تا باب ترجمه گسترش زائدالوصفی بیابد. چنانچه امیر عده‏ای را موظف به ترجمه روزنامه‏هایی از کشورهای فرانسه، انگلیس، روسیه، اتریش، عثمانی و هندوستان می کرد تا در ضمن آن‏ها با علوم و فنون جدید آشنا شده و آنها را فراگیرد.

امیرکبیر تا آنجا که امکان داشت در طبع و نشر کتب و رسالات مفید علمی و بهداشتی کوشید. از آن جمله: نقشه پنج قار?  جهان و یک نقشه جهان نما و دو جلد تاریخ ناپلئون و کتاب نظام ناصری تألیف بهرام میرزا قاجار و رسااتی درباره لزوم تلقیح ضد آبله و...‏ به تشویق و همت امیرکبیر چاپ و منتشر گردید.

3-1-2. انتشار روزنامه

نخستین مجله در ایران در اوایل سلطنت محمدشاه انتشار یافت که به وسیل?  میرزا صالح شیرازی اداره می شد و ماهیانه چاپ می شد، البته آن مجله نام مخصوصی نداشت. به دستور امیرکبیر روزنامه «وقایع اتفاقیه» منتشر گردید، زیرا روزنامه باعث انتشار آثار دولتی شده و برای عموم مردم فایده داشت. نخستین شماره آن روز جمعه 5 ربیع الثانی 1267در تهران انتشار یافت. این روزنامه هفتگی چاپ می شد و مدیر آن میرزا جبّار تذکره چی والد سعدالدوله بود.

مطالب روزنامه وقایع اتفاقیه، علاوه بر اخبارداخلی و کشورهای خارجی، عبارت بود از مقالات مفید و سودمند درباره رژیم، کشورها، مجالس مقننه، اوضاع اجتماعی کشورهای آسیایی، سیاست دولت‏های اروپایی و مقالات علمی راجع به هیأت، زمین شناسی، تاریخ و جغرافیا و اختراعات صنعتی، احداث راه آهن و کارخانجات نساجی و شیشه سازی و استخراج معادن طلای آمریکا که از مندرجات روزنامه های خارجی ترجمه می شد.

اهداف امیرکبیر از انتشار این روزنامه را می توان: اطلاع یافتن دولت از اوضاع جهان و پرورش عقلانی مردم و آشنا کردن آنها به دانش جدید و احوال دیگر کشورها دانست. در کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران آمده است: «روزنامه وقایع اتفاقیه به مدیری میرزا جبار تذکره چی والد سعد الدوله و مباشرت و مترجمی برجیس صاحب و به همت و تشویق میرزاتقی خان امیرکبیر در تهران در سال 1267ه. ق تأسیس و منتشر شد. »

این موارد از جمله موارد مهم اقدامات فرهنگی امیرکبیر بودند که نیازمند به توضیح بودند ولیکن از دیگر اقدامات ایشان می توان به موارد زیر اشاره کرد:

الف- نسخ تملق گویی و القاب و عناوین ناپسنده اهل دولت و مدیحه سرایی شاعران؛

ب- از بین بردن هرزگی و لوطی بازی و قداره کشی و عربده کشیدن مستانه در کوی و برزن؛

ج- مقرر کردن امتحان برای حرفه پزشکی؛

د- توجه ویژه به مرمّت بناهای تاریخی.